واژهی سیاهچاله نخستین بار توسط جان ویلر بکار برده شده است ولی سالها قبل از
آن جان میچل در سال 1783 در مقالهای خاطر نشان کرده بود که اگر ستارهای جرمی بسیار زیاد و فشرده داشته باشد؛ میدان گرانشی چنان نیرومندی خواهد داشت که نور نخواهد داشت و نخواهد توانست از آن بگریزد.
میچل پیشنهاد کرد که شاید شمار زیادی از این ستارهها وجود داشته باشد هر چند که نور آنها به دلیل نوری که از آنها به ما نمیرسند نمیتواند دیده شود. ولی جاذبهی گرانشی آنها را میتوانیم حس کنیم. به تعریف سادهتر سیاهچاله یعنی خلائی سیاه در فضا.
برای آنکه بفهمیم یک سیاه چاله میتواند شکل بگیرد نخست باید چگونگی شکل گیری و عمر یک ستاره را بدانیم: یک ستاره وقتی شکل میگیرد که مقدار زیادی گاز که بیشتر هیدروژن میباشد تحت تأثیر کشش گرانشی خود آغاز به فروریزش روی خود می کند در جائی که منقبض می شود اتمهای گازها بیشتر و بیشتر با یکدیگر بر خورد میکنند و سرانجام گاز آنچنان داغ می شود که وقتی اتمهای هیدروژن به هم برخورد میکنند دیگر از هم جدا نمیشوند و هلیوم را شکل میدهند. گرمایی از این واکنش آزاد می شود همان گداخت هستهای میباشد. چیزی که ستارها را درخشان می کند این افزایش گرما فشار گاز را آنقدر افزایش میدهد تا با جاذبهی گرانش به تعادل برسد ئ در این حالت گاز از منقبض شدن باز میایستد. ستارهی خورشید در حال حاضر در چنین حالتی قرار دارد، هر چه جرم ستاره بیشتر باشد سوخت آن سریعتر میسوزد زیرا گرمای بیشتری برای افزایش فشار در مقابل گرانش تولید کند.
دانشمند هندی چاندراسخار کسی بود که نظریهای در مورد طبقهبندی ستارگان از لحاظ پایداری ارائه نمود بدین صورت که اگر جرم کمتر از حد معین 1/4 جرم خورشید (جرم چاندراسخار) باشد پس از پایان عمر ستاره و فروریزش آن طبق اصل طرد پائولی برای الکترونها تشکیل ستارهای سرد به نام کوتولهی سفید میدهند و اگر جرم ستاره مقداری بیشتر از جرم کوتولهی سفید باشد ولی از جرم چاندراسخار کمتر باشد طبق اصل طرد پائولی برای نوترونها عمل می کند و ستارگان نوترونی را تشکیل میدهند. ولی اگر بیشتر از جرم چاندراسخار باشد و از حد شعاع شوارتزرشیلد تجاوز کند تشکیل سیاه چاله میدهد. لازم به ذکر است برای اینکه زمین بخواهد به یک سیاهچاله تبدیل شود (به عنوان یک مثال فرضی) اندازهی آن باید در حد یک نخود باقی بماند.
اگر بخواهیم در مورد یک سیاهچاله بدانیم به عنوان یک مثال فضانوردی از یک سفینه جدا شده و به طرف یک سیاهچاله حرکت می کند و در هر ثانیه یک علامت نوری به طرف سفینه میفرستند. مثلاً در ساعت 10:00 به سیاهچاله میرسد قبل از آن در ساعت 9:59:58 یک علامت میفرستد. یک ثانیه و اندی بعد به علت انبساط زمان سفینه در ساعت 9:59:59 علامت نوری را دریافت می کند و برای دریافت آخرین علامت نوری یعنی ساعت 10:00 باید در ابد منتظر بماند چون در سیاهچاله زمان متوقف می شود و ما نمیتوانیم اطلاعاتی از درون آن به دست آوریم بنابراین یک سیاهچاله به عنوان یک فرض میتواند جهانی با ویژگیهای مختص به خود را وضع کند.
به علت وسعت مباحث سیاهچاله و کوتاهی مقاله بحث را با این موضوع به پایان میبریم که اگر در آیندهی دور ما بتوانیم انرژی سیاهچالهها را به تسخیر خود درآوریم انسان از لحاظ منبع انرژی تأمین خواهد شد البته اگر بتوانیم در مورد سیاهچالهها واقعیت را بدانیم و بدانیم و بدانیم.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.